Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-04@17:57:48 GMT

از مبارزات مشروطه‌خواهی تا رابطه عاشقانه دکتر حشمت

تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۳۵۲۱۵۴

از مبارزات مشروطه‌خواهی تا رابطه عاشقانه دکتر حشمت

رمان، روایت زندگی دکتر حشمت است و تعدادی از یاران او در دوران انقلاب مشروطیت. مبارزه‌ای با فراز و فرود‌های خاص خود. بسان تمامی مبارزات. حیطه مبارزه در رشت و لاهیجان و روستا‌های اطراف و کلا گیلان است؛ تا لشکرکشی به تهران. آزادی‌خواهان، به فرماندهی «سپهدار معزالسلطان»، برای تصرف قزوین حرکت می‌کنند. بین راه سرهنگ «نصیر خان غیاثوند» راه‌شان را سد می‌کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سرهنگ و برادرش را می‌کشند. به قزوین می‌رسند. قشون دولتی را شکست می‌دهند. «مسیح خان» شکنجه‌گر را که به گفته خودش یکصد و شصت آزادی‌خواه را‌دار زده، تیرباران می‌کنند. «قاسم خان» را به جرم کشتن «میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل» و «ملک‌المتکلمین»، تیرباران می‌کنند. «سالار حشمت» را که از تزار روسیه نشان افتخار گرفته بود، به دار مجازات می‌آویزند. کار محکمه تمام می‌شود. «عمید السلطان» برادر سپهدار را به حکومت قزوین منصوب و به سمت تهران حرکت می‌کنند.

سپهدار به کمک سردار «اسعد بختیاری» تهران را فتح می‌کنند. محمدعلی شاه به سفارت روسیه پناه می‌برد و احمدشاه به جای او بر تخت می‌نشیند. سپهدار وزیر جنگ می‌شود؛ سردار اسعد وزیر داخله. طولی نمی‌کشد که طرفداران استبداد، پُست‌های کلیدی را اشغال می‌کنند و مشروطه شکست می‌خورد. مشروطه‌طلبان در پارک... محاصره می‌شوند. تعدادی کشته، بقیه متواری می‌شوند. دکتر حشمت و یارانش به تپه‌های دامنه کوه «درفک» پناه می‌گیرند. در آنجا از طرف نیرو‌های «متین‌الملک» محاصره می‌شوند. حاکم گیلان، «اعتبارالدوله»، برای‌شان امان‌نامه‌ای در جلد قرآن با دستخط، مُهر و امضای «وثوق‌الدوله» صدراعظم با این مضمون می‌فرستد که چنانچه تسلیم شوند و تفنگ خود را تحویل بدهند، آزادند. پس از کلی مشاجره بین حشمت و یارانش، از کوه پایین می‌آیند.

یاران دکتر حشمت، صادق، بابک سیاوش، رحمت و... تیرباران می‌شوند. چند روز بعد حشمت نیز به دار آویخته می‌شود. «ول کنید اسب مرا»، رمان تاریخی است. روایت برهه‌ای از تاریخ این سرزمین. روایت کشت و کشتار است. کشت و کشتاری که هزاران سال است تکرار می‌شود. روایتی که از صد و اندی سال پیش شروع شده برای رسیدن به جامعه‌ای مدنی و قانونمند و هنوز هم ادامه دارد. عده‌ای قزاق، مزدور متین‌الملک که از رعایا هستند به جان مردم شهر می‌افتند و مردم را می‌کشند. گرو‌هایی از مردم، انجمن خفیه تشکیل می‌دهند و مقاومت می‌کنند. قزاق‌ها را می‌کشند و خودشان نیز کشته می‌شوند و این چرخش کشت و کشتار، هر چند سال یک‌بار باز تولید می‌شود. آنچه که از دو طرف کشته می‌شود رعایا و مردم فقیر، بیچاره‌های شهری و روستایی، طبقات پایین جامعه که برای سیر کردن شکم خود و زن و فرزند به مزدوری می‌روند.

پس از کشته شدن سردار افخم و یارانش به دست معزالسلطان در عمارت معتمد، حشمت می‌گوید: «وقتی چشمم به اجساد خون‌آلود فراشان افتاد که هنوز کف حیاط باغ افتاده بودند، احساس کردم بار سنگینی، پشتم را خم کرده است. انگار یک گونی برنج بر دوشم گذاشته بودند و من زور حملش را نداشتم. پاهایم از زمین کنده نمی‌شد. سرم را آرام چرخاندم و دنبال تکیه‌گاهی گشتم. درخت‌های باغ دور بودند. دیوار هم از من فاصله داشت... داستان، روایت پرپر شدن جان‌های پاک است. سر‌های آونگ شده بر چوبه دار. خرده روایت‌هایی از زندگی یاران دکتر حشمت. روایت زندگی سرهنگ‌ها، شاهزاده‌ها، سردار‌ها و... که هیچ‌وجه تشابهی با زندگی مردم کوچه و بازار ندارد. نویسنده از توصیف طبیعت شمال غافل نبوده. توصیف باغ‌ها، درخت‌ها. کوه و جنگل‌ها. رود‌ها و آبشارها. توصیف باران‌های بی‌وقفه. زندگی و مبارزه در گل و شل. داستان از روابط عاشقانه مبارزین نیز پرده برمی‌دارد.

عشق دکتر حشمت به ماهرخ و فصل عشق و عاشقی و عقد و ازدواج، زیر سایه برق تفنگ. زیر صدای باران گلوله. «لبه چارقدش را که باز روی شانه‌هایش ریخته بود، به دست گرفت و زیر چانه‌اش گره زد. با دلو آب و گره لبه چارقد، بدجوری به دلم گره انداخت و به خودش بست. او دلو را ول کرد پای چاه و زیر درخت‌های نارنج دوید. پای ایوان خانه، برگشت به صورتم نگاه کرد. دو خوشه گیس مثل دم اسب افتاده بود روی دو طرف پیشانی و تاب خورده بود دور قرص صورتش.» کتاب پُر است از اغلاط تایپی که تو ذوق مخاطب می‌زند. حتی در شماره‌گذاری فصول هم اشتباه شده. از فصل نه، به فصل سیزده می‌رود.

منبع: فرارو

کلیدواژه: دکتر حشمت دکتر حشمت

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۳۵۲۱۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تماشای یک منظومه عاشقانه و انسانی در تهران/ چرا کارگردان شدم؟

پیمان خازنی آهنگساز و نوازنده موسیقی ایرانی که این روزها پروژه موسیقایی نمایشی «مجنون آن لیلی» به نویسندگی محمود توسلیان را در تالار حافظ به صحنه برده اسن در گفت‌وگو با خبرنگار مهر درباره انگیزه های خود برای به صحنه بردن این اثر که به نوعی چندمین تجربه او در حوزه تلفیق موسیقی و نمایش محسوب می شود، توضیح داد: زبان و ادبیات فارسی غنی‌ترین ثروت ما ایرانیان است و پرداختن به متون کهن فارسی، یک مراجعه درست در راستای ساختن دنیای جدید برای اقوام ایرانی محسوب می‌شود. در این راستا منظومه «لیلی و مجنون» حکیم نظامی گنجوی به قدری غنی است که به جرات می‌توان آن را بزرگ‌ترین منظومه عاشقانه در ادبیات جهان دانست.

وی افزود: از زمانی که با این شاهکار آشنا شدم هربار که به سراغش می‌روم، ظرفیت تازه‌ای در آن پیدا کرده و تشویق می‌شوم از زاویه‌ای دیگر به آن بپردازم. «لیلی و مجنون» هنوز برای من تمام نشده است. پرداختن به چنین آثاری کار دشواری است؛ چراکه بیش از هر چیز در این زمینه باید برداشت درستی از مخاطب داشت و این مهم به راحتی میسر نیست.

این آهنگساز بیان کرد: شناخت جهان شاعر و مطابقت آن با سلایق متعدد مخاطب امروزی از طرفی و بازنویسی اثر به زبان امروز از سوی دیگر کار سختی است. رسیدن به این مرحله تازه بنا نهادن سنگ اول است. پس از آن باید به سراغ موسیقی رفت. موسیقی ایرانی ظرفیت‌های فراوانی دارد و همراه ساختن آن با گستره وسیع شهر ایرانی نیازمند دقت بالایی است. البته با توجه به اهمیت آشنایی کارگردان با ظرافت موسیقی ایرانی، خودم کارگردانی نمایش را برعهده گرفتم که امیدوارم در این کار بتوانم اندازه‌ها را رعایت کنم. البته آثار پرفروش معمولا جنبه ادبی و فرهنگی را به ناچار قربانی گیشه می‌کنند اما ما در «مجنون آن لیلی» به دنبال دوسر برد هستیم.

خازنی در بخش دیگری از صحبت های خود تصریح کرد: «مجنون آن لیلی» پر از رنگ و لایه‌های درونی و بیرونی است. به عبارتی درونش فلسفی و بیرونش عاشقانه است و نمایشنامه این ابزار را در اختیارم گذاشت تا لایه‌ها برای سطوح مختلف سنی و فکری جاگذاری شود. طراحی لباس و طراحی نور نیز ۲ رکن مهم صحنه‌اند. با این ابزار تلاش کردم که رویا تولید کنم

وی در پایان اظهار کرد: البته من این کارها را یک رشته منظم می‌بینم؛ این رشته تالیف که توسط یک آهنگساز کارگردانی می‌شود، به زودی حضور آهنگسازان جوان را در پی خواهد داشت. ضمن اینکه معتقدم آهنگسازی به دلیل انتزاعی بودن از کارگردانی دشواری‌های بیشتری دارد و امیدوارم علاقه‌مندان به این موضوع توجه بیشتری داشته باشند.

پروژه موسیقایی نمایشی «مجنونِ آن لیلی» به نویسندگی محمود توسلیان، آهنگسازی طراحی و کارگردانی پیمان خازنی، تهیه کنندگی ساسان سالور و حمیدرضا علی نژاد، روایت رشید کاکاوند، خوانندگی هادی فیض آبادی (با همراهی زهره فیروزی و امید نصری) و بازی عمار تفتی، زهره فیروزی، ملیکا شهاب، رز ایزدی، سپیده موسوی، علی تیمور فامیان، آتنا قرایی، سیما نوروزیان روزهای چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه ساعت های 18:30 و 21 در تالار حافظ تهران میزبان مخاطبان است.

کد خبر 6096120 علیرضا سعیدی

دیگر خبرها

  • روایت مرحوم آیت‌الله نجفی تهرانی از زندگی اش
  • تماشای یک منظومه عاشقانه و انسانی در تهران/ چرا کارگردان شدم؟
  • صعود مقتدرانه بوکسور جوان ایران به فینال آسیا
  • روایت شاپور بختیار از سبک زندگی امام خمینی
  • علی ربیعی: حدود 5 میلیون نفر در دانشگاه‌ها در حال تحصیل هستند/ رابطه معناداری بین رشته‌های تحصیلی و فرصت‌های شغلی موجود وجود ندارد/ بخش اعظمی از جمعیت فعال تحصیل کرده، دچار نوعی فاصله بین وضع موجود و انتظار از زندگی شده‌اند
  • روایت شهید فاطمیون + فیلم
  • روایت خسروپناه از سجایای اخلاقی محمدرضا سنگری
  • دکتر طهرانچی: دانشگاه آزاد اسلامی به دنبال کنشگری فعال در عرصه تعلیم و تربیت است
  • خواننده اصلی یکی از عاشقانه‌ترین ترانه‌های ایران پیدا شد + فیلم
  • روایت دو بازیگر زن از تحقیرشان توسط مردم